در ابتدا تشکر ویژه دارم از معلم عزیز روستا جناب آقای محمد انوشا که حضور ما را به منزل خود پذیرفته و در امر تهیه این گزارش صمیمانه همکاری لازم را نمودند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کناربابایی ،اولین بخش این مطالب مربوط به زندگینامه و تحصیل در اولین مدرسه دبستان در روستاهای محموداحمدی از قول ایشان بوده که توجه شما را به آن جلب می نمایم:
محمد انوشا هستم فرزند مرحوم حاج علیباش در تاریخ 1336/6/9 در خانواده ای مذهبی و متدین در محموداحمدی روستای منصوری جنوبی متولد شدم.
پدرم (حاج علیباش) فرزند محمد ساکن روستای منصوری جنوبی اهل محموداحمدی که شغل خود و پدرش نبز کشاورزی بوده است.
حاج علیباش در سن 24 سالگی با دختری از خانواده مذهبی و متدین به نام حلیمه گل کاری فرزند ملاحسین (روضه خوان روستاهای محموداحمدی)ساکن روستای بازویی ازدواج میکند و ثمره ازدواج آنها تعداد 5 فرزند می باشد.
برادران: زایر احمد،حاج غلامحسین ،محمد و
خواهران: هاجر و زینب می باشد.
وضعیت مالی ما در آن زمان باتوجه به نبود امکانات امروزی نسبتا خوب بوده است.
محل صدور شناسنامه من روستای عالی چنگی می باشد.به آن دلیل که پدران فرستادن فرزندانشان برای سربازی سخت و دشوار بود و با این کار می خواستند که هنگام مراجعه مسئولین حوزه وظیفه از خدمت معاف شوند. البته من بعد از پایان تحصیلات متوسطه به سربازی رفتم ولی این ترفند برای بعضی ها عملی و کارساز بود.
نظام طاغوت هیچ گونه ارزشی برای سرباز ایرانی قائل نبود و طوری در مراکز آموزشی با سرباز رفتار می کردند که پس از چند روز منجر به فرار سرباز می شد.
بعضی از خانواده ها جهت امرار معاش و کار به مناطق دیگر مهاجرت می کردند و فرزندانی که متولد می شدند در همان محل کار ، شناسنامه برایشان صادر می شد.
در مورخه 1342/9/13 اولین گروه سپاه دانش وارد تنگستان شدند که دربین این گروه معلمی بنام سید محمدباقر طاهری بهبهانی وارد محموداحمدی می شوند و اولین مدرسه به طور رسمی در روستای جمالی در منزل شخصی حسین جعفری فرزند رضا شروع به کار می کندمن هم با دیگر بچه های روستا جهت فراگیری علم و دانش وارد مدرسه جدید شدم . دانش آموزانی که سواد مکتبی و سن بیشتری داشتند پس از مدتی به کلاس دوم راه یافتند ولی من چون سنم کم بود در کلاس اول همان سال بودم .
سید محمدباقر طاهری بهبهانی سال 1392 هنگام بازدید از روستاهای محل خدمتش
مدرسه در " دروازه " اطاقی که محل ورود به حیاط بود تشکیل شد و ما روی کف آن می نشستیم. دروازه از یک طرف به درب ورودی و از طرف دیگر به حیاط منتهی و مانند اطاقی بزرگ بود که از دو طرف پهلوی آن دوتا سکو داشت که محل مناسبی برای نشستن بود.
یادم می آید که پس از مدتی آموزگا ما به بچه ها گفتند که شما باید با یک کارتن خالی و لیف درخت خرما برای خود صندلی یا کرسی درست کنید که اکثر بچه ها این کار را انجام دادند.
در آن روزگار هیچ گونه امکاناتی نبود و بنده و سایر دانش آموزان بالاخص روستاهای منصوری جنوبی و کناری با غذایی مختصر و با پای پیاده هر روز این مسیر طولانی را رفت و آمد می کردیم و در سخت ترین شرایط ادامه تحصیل دادم .
مدرسه در ساعات صبح و عصر دایر و تا اواسط خردادماه ادامه داشت . ظهرها در هوای گرم زیر درخت گزی که در شمال و نزدیک درب حیاط قرار داشت استراحت می کردیم و می خوابیدیم و غروب هم به خانه می رسیدیم.
کار معلم بسیار سخت بود زیرا برای یاد دادن و آموزش دانش آموزان با کمبود امکانات مواجه بود. حتی یادم هست که در اوایل شروع مدرسه یک مداد برای دو دانش آموز نصف می شد و یک برگ کاغذ شطرنجی در اختیار همه قرار می گرفت.
دانش آموزانی که از آن کلاس یادم می آید:
|
حسین جمالی زاده |
عبدالله زمزمه |
|
|
غلامحسین محزون |
رسول دشتی |
کرم آزمون |
ماشاءالله جعفری |
حاجی جوادی پور |
جمال رضایی |
مرحوم محمد پیراسته |
رمضان پیراسته |
احمد منعقد |
رمضان حیدری |
خدابخش منوچهری |
محمدعلی بهزادی |
|
ارشیر بهزادی |
غلامرضا جهانی |
عبدالحسین عالی پور |
|
مرحوم هادی بهزادی فرزند غلامرضا |
خدابخش جهانی |
علیباش بهزادی |
|
مرحوم علی آبسته |
مرحوم علی منصوری نژاد |
غلامحسین انوشا |
|
اسماعیل ابرار |
اسماعیل چرخ |
منصور آتشکده |
|
محمود مقیمی |
|
|
لطفا اگر کسی تصاویری از این افراد دارد برای ما ارسال تا در قسمت مربوطه درج شود!
ادامه دارد ...
مصاحبه کننده » غلامرضا جمالی
این گزارش در حال تکمیل شدن می باشد.لطفا بعدا نیز این صفحه را ببینید! ضمنادر نظرسنجی پایین نیز شرکت نمایید.
ورود
ثبت نام

